نوک خاکستری

اجتماعی فرهنگی هنری

نوک خاکستری

اجتماعی فرهنگی هنری

کی میگه گناهه!!!

سلام و عذر خواهی از اینکه مدتی نبودم.


مدرسه ها باز شده و دغدغه پدر ها و مادرها زیاد شده ائایل که فکر همه رو رو درگیر کرده بود که کدوم مدرسه ببرند و بعد هم خرید لوازم مدرسه بر ای بچه ها که کلی هم خرج والدین رو بالا برد. حالا بگذریم از این مسئله . اما طبق رسم اکثر مدارس  تازه شروع شده که از این . اون پول بگیرند بابت کمک به هم نوع یا کمک به فلان نوع . اصلن به من چه که در کشور دوست و همسایه پاکستان سیل اومده خوب خودشون وکیل وصی دارند صصاحبدارند اصلن هلال احمر به درد چی میخوره با اون همه ثروت. دیروز بچه خواهرم اومد خونه و گفت مدرسه گفته پول بیارید برای  کمک به مردم. اون حتی نمیدونست پول رو برای چی باید ببره حتی  اولیاء مدرسه بچه ها رو خوب توجیح نکرده بودند. این تازه یه طرف ماجراست که پدر و مادرا با رضایت یا بی رضایت که احتمال دومی بیشتر است بخواهند تو این گرونی بازار و تورم بخواهند به دیگران کمک کنند. بخش دیگرش مربوط به کارمندان دولت و مستمری بگیران است که اون هم به دستور رییس جمهور حقوق یک یا نمی دونم چند روز اونا رو برای کمک به سیل زده ها اختصاص دادند . حالا دادا اون زنی که چند تا بچه داره و ماهانه از دولت مستمری ۳۰۰ تومانی میگیره و کلی هزینه های دیگر بماند . اون کارمندی که با این حقوق باید خرج خونه و دانشگاه و زن و بچه و الی اخر بماند . بابا مگه ما اسلامی نیستیم مگه نمی گیم نون حلال بخوریم. آیا بدون اجازه از حقوق این مردم برداشتن کار درستیه؟ حالا هر کی بخواد دستور بده؟ بابا من به عنوان یکی از این آدما راضی نیستم و سهم من نمیتونه حلال باشه البته اگر کسی به این مسئله نگاه کند که بعید میبینم....

جشن عاطفه ها دیگر معنا ندارد

جشن عاطفه ها مرا یاد آن ترانه گلریز می اندازد که می گوید: بگیر دست فتادگان را...
اون موقع من بچه بودم. این شعر موقع جشن عاطفه ها که فکر می کنم یک روز بود از پایگاه های جمع آوری کمک های مردمی پخش می شد. تلویزیون هم یک روز را به پخش تصاویری از  آن اختصاص میداد. اما اکنون روزهای زیادی از آن زمان می گذرد. دیگر پایگاه ها آن شور و حال گذشته را ندارند . البته این مسئله جای بحث دارد که در آن زمان مردم حس نوعدوستی بیشتری را داشتند و یا اینکه خودشان کمتر دچار فقر و نداری بودند و یا هم اینکه جامعه کمتر با تورم در ستیز بود اما امروزه همانطور که می دانیم صبق گفته های دولت نرخ ۱۵درصدی و در معنای کلی میتوان به نرخ بالای ۲۵درصد تورم اشاره کرد که این امر مجال اندیشیدن  و همیاری را از مردم گرفته است. هر روز می بینیم که پایگاه های جمع آوری جشن عاطفه ها خالی است و افرادی که در آن نشته اند با ارسال sms و یا بازی با موبایل خود را سرگرم می کنند.
یکی از دوستان در این باره می گفت: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است....
در صورتیکه که من خودم به پول جهت امرار معاش و فراهم کردن نیاز های خانواده ام نیاز دارم و یا اینکه در میان فامیل هستند افرادی که نیاز مبرم به کمک دارند چرا باید پای این صندو ق ها حضور یابم. ما خود اکنون به کمک نیاز داریم . هم اکنون که مدرسه ها باز شده است و البته خدار و شکر که من یک فرزند بیشتر ندارم چرا که برای تامین نیازهای او با امکانات معمولی 300 هزار تومان خرج کرده ام حالا ببینید کسانی که بیش از این فرزند دارند و یا اینکه فرزند دانشگاهی نیز دارند در چه بدبختی گرفتارند و مطمئنا با قرض سال تحصیلی را شروع کرده اند . با این اوضاع نتمی دانم چرا ما اسم این را جشن گذاشته ایم شاید باید برایش یک مراسم عزا به پا کرد و گفت: چرا عاطفه ها کم شده است؟!......

به کدام فکر کنیم

هفته دفاع مقدس رو از پیش گذروندیم . خوب بر اساس خیلی از قوانین کشور ما هم این روزها داغ داغ بود. جلوی ادارات چند گونی رو که از خاک پر شده بود به عنوان سنگر درست کرده بودند و یه پرچم ایران هم روش گذاشته بودند. اما نمی دانم ارتباط این سنگر با اون سنگر ها چیه به قول بعضی از دوستان که جنگ رو تجربه کردند ُ میگن اون سنگر ها با عشق و اشتیاق برای وطن ساخته شده بود اما این سنگر ها از کنارش که رد شی بوی خیانت و ریا می زنه تو ذوقت. می گن باید فرهنگ جنگ و دفاع مقدس رو به نسل های آینده منتقل کرد ولی نمی دونم ما اکنون به چه رویی حرف می زنیم و چی رو می خوایم به آیندگان نشون بدیم . هنوز یادمان نرفته است که یکسال پیش چطور به جان هم افتاده بودیم تا از صندلی های قدرتمتمان دفاع کنیم . یکی جمله ای رو گفته که جنگ داخلی خطرناکتر از جنگ خارجی است حالا ما کدام را باور کنیم که میان خودمان جنگ است یا میان بیگانه ها. البته ذکر این نکته مهم است که اکنون دیگر زمان جنگ و کشت و کشتار به پایان رسیده امروز کسی در جنگ پیروز است که بتواند بدون ریختن خونی به تمام خواسته هایش دست پیدا کند....

سخن ها

 

و خدا کلمه را آفرید و کلمه همه چیز بود.

· هیچ روز نباید بدون کشیدن خطی بگذرد. کاوارنی

·  ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این ـ بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش. مولوی

· جایی که حتی یک عنکبوت اگر بداند هنوز می‌‌توان ریسمانی تا ستاره بافت، هرگز دراز نمی‌کشد و نمی‌میرد. لورن آیزلی

·  بزرگترین فاجعه در زندگی این حقیقت است که بیشتر انسانها پیش از آنکه کاملا متولد شوند، مرده‌اند. اریک فروم

· جویس دارای شخصیتی بسیار خود مرکزبینانه بود. او بخاطر علاقه به دردها و حوائج دیگران یا همدردی با آنان داستان نمی‌نوشت. بلکه به آگاهی خودش آنچنان وسعت می داد تا همه را در بر بگیرد. تی.اس.الیوت

    به آنچه قلب احساس می‌کند عقیده داشته باش! خدا وثیقه‌یی نمی‌دهد. داستایفسکی

·  آدمی تنها یک وظیفه دارد: باز‌افرینی خویشتن خویش. و این ساده نیست.

·  بدون شناخت تضادهای درونی، یگانگی درونی ناممکن است. یونگ

·   در نوشته‌های هر خلوت نشینی پژواکی از بیابان‌های تهی به گوش می‌رسد. نیچه

·   یکی از راه‌های تحمل زندگی، غرق شدن در ادبیات است، انگار در جشنی جاودانه شرکت کردن. فلوبر

·  پایان می‌رسد و دیگر وقت آن نمانده است تا از حقیقت «آخرزمان» بگوئیم. دریدا

 

هیچ کس با تو نیست

برای خیلی از چیزها نباید نوشت . نباید خواند ، دید ، فهمید و یا هر چیزی که حقیقت را رو می کند. حالا منم مجبورم در این راه کور باشم ، کر و لال باشم ، اصلا خودمو به همه راهی بزنم تا اونا رو نبینم . امروز تو تاکسی که داشتم می اومدم دیدم راننده تاکسی چقدر بد رفتار کرد چقدر بد حرف زد ، با اون زن تنها و بیسواد که نمی تونست حرف بزنه . تا گفت: آقا اینجا نگه دار راننده کلی سرو صدا کرد که ای بابا تو گفتی فلان جا پیاده میشی و هزار جور حرف دیگه . من بودم کسان دیگر هم بودند اما همه در فکری دیگر بودند چون هیچ کس زن بی پناه را ندید و فقط بی تفاوت نگاه کردند. یاد اون شعر افتادم که میگه: نیا باران زمین جای قشنگی نیست، نیا باران پشیمان می شوی از آمدن، زمین جای قشنگی نیست. در ناودانها گیر خواهی کرد، من از جنس زمینم خوب می دانم که اینجا جمعه بازار است . و دیدم عشق را در بسته های کوچک زرد نسیه می دادند ، در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند . نیا باران زمین جای قشنگی نیست...